وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک!

ساخت وبلاگ

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر       گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست!

الان اگر اون دو سه تا و نصفی همراهان همیشگی برامون احضاریه بفرستند که وعده های به جای نیاورده ات از حد مجاز رد شده، ما برخلاف رویه ی معمولمون سرمونو میندازیم پایین و لام تا کام حرفی نمی زنیم ! یعنی لالمونی می گیریم! و همه می دونند که ما چقدر ماخوذ به حیاییم و چقدر مروت و انصاف با ما یگانه اند! تعریف از خود نباشه اما اگر ربع مسکون و سه ربع و نیم نامسکون عالم رو بگردین ، اگر اقالیم هفت الهشت گانه رو از زیر پادرکنین و از برو بحر و ساکنان و موجوداتش بپرسین که: آنکه وعده می دهد و به جا نمی آرد و باز از وفاکنندگان به عهد محسوب است کیست ؟ بی بروبرگرد سر سوی آسمان خواهند کرد و چشم به خورشید خواهند دوخت و نام ما را بر زبان خواهندآورد!!! 
غرض از این همه طول و تفصیل: این اواخر به دوستی وعده دادیم که غزلی از علامه اقبال را نثار یادگاهیان خواهیم کرد و اینک گوش شیطان کر ، چشمش کور، زبانش لال، دلش سیاه تر از کار عاصی  روز محشر، انگار قراره وعده ی ما از وعدگی دربیاد و چشم یاران به غزل "میلادآدم" علامه اقبال روشن شود . 

در مورد شعر اقبال و این غزل میشه خیلی نوشت اما ترجیح میدم دوستان خودشون با این غزل خلوت کنند و لذت ببرند ، خوب خوب خوبها جایی گفتن غرض از هنر التذاذه و ما هم که این روزا رو حرف کسی حرف نمی زنیم و هر کی حرفی داره خودش سه شنبه روزی بلن شه بره دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران و رودررو به دکتر شفیعی کدکنی بزنه !! اگر زدید و محکمتر خوردید تقصیر ما نیست!! 
قبل از اینکه شمعها رو فوت کنین و روشنی غایب بشه میلاد آدم رو بخونین!!!

 

نعره زد عشق که "خونین جگری پیدا شد"

حسن لرزید که "صاحب نظری پیدا شد"

فطرت آشفت که "از خاک جهان مجبور

خودگری٬ خودشکنی٬ خودنگری پیداشد"

خبری رفت ز گردون به شبستان ازل

"حذر ای پردگیان پرده دری پیدا شد"

آرزو بی خبر از خویش به آغوش حیات

چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد

زندگی گفت که "در خاک تپیدم همه عمر

تا از این گنبد دیرینه دری پیدا شد"

( اقبال لاهوری )

 

جایی برای با تو نشستن...
ما را در سایت جایی برای با تو نشستن دنبال می کنید

برچسب : وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک, نویسنده : 1mehdishamsab بازدید : 407 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 0:53