حماسه چون به غزل ختم می شود زیباست

ساخت وبلاگ

جان خروشان بود می آمد ولی

جانِ توفان بود می آمد ولی

سنگ می بارید از هفت آسمان

بی امان بی امان بی امان

کوه ها ویله کنان می تاختند

لرزه بر هفت آسمان انداختند

هرچه دریا کف به لب آورده بود

کوه ها را در عجب آورده بود

نعره های کوه آشوب و جنون

زهره می درّید از مال و بنون

غرّش هفت آسمان بی امان

هول می انداخت در ارکانمان

بانگ دریاهای رعب و عربده

مرگ می بارید بر کوی و کده

رستخیزی بود رستاخیزتر

آسمان و کوه و دریا شعله ور

مردمان آشفتگی بنیادها

برده از خاطر تمام یادها

هر کسی در جستجوی خویشتن

مرد و زن سرگشتگی و گم شدن

در هیاهویی چنین آشفته ها

در قیامت هاترین  آشوبلا ( آشوب و بلا= آشوبلا)

من سراپا جستجوهای توام

پای تا سر رو به رویای توام

جایی برای با تو نشستن...
ما را در سایت جایی برای با تو نشستن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mehdishamsab بازدید : 150 تاريخ : چهارشنبه 6 اسفند 1399 ساعت: 7:56