ناگهان گفت شنگانه ی برادرانه ی همینجورکی!!!

ساخت وبلاگ

باز جهان روشن و لبریز شد

آلهه ی مهر دل انگیز شد

 

عطر شکفتن همه جا را گرفت

لطف به خود آمد و بالا گرفت

 

رایحه ی نقره ای ماه رو

سیب دوگندم زده ی رو به او

 

اصل سماع غزل و مولوی

مفتعلن مفتعلن قونوی

 

شادی آمیخته با سرکشی

نازکی گلبهی آتشی

 

آندلس و دهلی و فاس و حلب

کافّه ی نور نوازان شب

 

شرق ترین لحظه ی ابریشمی

حسّ نفس بودن و نازک دمی...

 

این همه با هرچه جنون است و حال

با گل و پروانگی بی زوال

 

با دو سه طاووس خرامندگی

باد به تو وصل علی الاتصال!!!

 

بیشتر از این هم اگر شد که شد!!!!

جایی برای با تو نشستن...
ما را در سایت جایی برای با تو نشستن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mehdishamsab بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 20 آذر 1397 ساعت: 17:34