باز جهان روشن و لبریز شد
آلهه ی مهر دل انگیز شد
عطر شکفتن همه جا را گرفت
لطف به خود آمد و بالا گرفت
رایحه ی نقره ای ماه رو
سیب دوگندم زده ی رو به او
اصل سماع غزل و مولوی
مفتعلن مفتعلن قونوی
شادی آمیخته با سرکشی
نازکی گلبهی آتشی
آندلس و دهلی و فاس و حلب
کافّه ی نور نوازان شب
شرق ترین لحظه ی ابریشمی
حسّ نفس بودن و نازک دمی...
این همه با هرچه جنون است و حال
با گل و پروانگی بی زوال
با دو سه طاووس خرامندگی
باد به تو وصل علی الاتصال!!!
بیشتر از این هم اگر شد که شد!!!!
جایی برای با تو نشستن...برچسب : نویسنده : 1mehdishamsab بازدید : 116