بی گاه نوشت کفر ایمانه!

ساخت وبلاگ
زنگ زد و گفت سریعا بیا
محفل انس است، فروتن بیا

جامه ای از شوق بپوش و خیال
بال بزن بال بزن بال بال

بال بزن تا برسی زودتر
وعده ی ما لحظه ی بی بال و پر!

بال زدم رفتم و رفتم بلند
تا غزلستانه ی بی چون و چند

بوی تپیدن همه جا را گرفت
بال مرا شادی شیدا گرفت

گفت در این خلوت لبریزتر
یک دو نفس گوش شو ای کور و کر!!!

چشم شو و بی سخنی پیشه کن
او شو و بی ما و منی پیشه کن

شرح چها رفت و چه دیدم مپرس
از چه شنیدم چه چشیدم مپرس

سیصد و هفتاد هزاران ملک
قطره ی باران بهاران ملک

جوش فرشتاری سبز و زلال
آینه در آینه وصل و وصال

روشنی و خرّمی و دلکشی
سرخوشی و سرخوشی و سرخوشی

نغمه ی داوود و نواهای لطف
رقص خداوندی و رویای لطف

خلوتی آشفته و آشوبناک
بانگ برآمد که بیا خوبِ پاک!

قدس اهوراییِ بی حد و حصر!
پاکی و شیدایی بی حد و حصر!

خالق رویا و تماشا و نور!
صانع پروانه و لطف و حضور

رمز عبور از همه ی مرزها
پرتو بی تابی بی انتها!

جشن تجلی و تبسم رسید 
نوبت تحسین و ترنم رسید

هر چه تو پرداخته ای دلبر است
ساخته های تو همه بهتر است

ممکنمان نیست ستودن تو را
یک دو نفس آینه بودن تو را.....

حسن که گوینده ی برنامه بود
از طرف جمع خدا را ستود

گفت: الهی! همه ی کائنات
از می و گل تا غزل و التفات

خوبترینند و دلاویزتر
نیک و به آیین و سراپا شکر

لیک یکی هست دگر آفرید
گونه ی نایاب نیاید پدید

خنده ی او صبح شکوفائیان
دم زدنش بودن بودائیان

چرخش او تاب ربای جنون
گردش او راه گشای جنون

هر نفسش لطف و بهار و نوا
در نفسش بوی و گل و کبریا

بابت او هر چه سپاس آوریم
شکر ندانیم تو را ای کریم!

 
جایی برای با تو نشستن...
ما را در سایت جایی برای با تو نشستن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mehdishamsab بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 20 آذر 1397 ساعت: 17:34