مي آيد،ميرسد از راه و جانها را جوان ميكند و توان ميبخشد و چيزي از جنس شيدايي و شيفتگي و شوريدگي ميپراكند و خواهينخواهي دچار جادويي سبزت ميكند و در حرفنشنوي يگانهاي است و در به كرسي نشاندن حرف و خواستش هم ! اگر بدانيد چقدر در گوش انجيربن خواندم كه مبادا مبادا مبادا جوانه بزني ، اگر بدانيد چه اندازه بانگ برداشتم كه"انجيربن! جوانه مزن ديگر " ، اگر بدانيد چه زاريها كردم كه نياريدش ! نيا و ... اما نه شنيدند و نه شنيد ! با همه دمسردي زمستاني كه گذشت بيست روزي پيش از برتختنشستن"آنكه خوبي و نيكويي ميآورد" ترنج بيبرگيهاي خانه با برگچههاي معصومانهي نازكش به پيشواز رفته بود و با زبان ب,نامت,سپيده,دمي,است,پيشاني,آسمان,گذرد،,متبرك,باد,نام ...ادامه مطلب