خاطرم نیست این مثنوی را کی نوشتهام فقط یادم هست که هدیهی چشمگشودن دوستیاست که اوجها را میشناسد و تجربه کردهاست به دو معنا: هم شاعر است و هم خلبان جنگندههای شکاری!هرچه بگویید پرم آرزوستپر زدن بیشترم آرزوستپر بزنم تا ازل و قبل از اوتا ابدیتتر بیهایوهوتا چقدر شادی روشن دمیدتا به نشاطی که خدا آفریدتا به فرازی که فرازیش نیستلحظهی گستردهی سرگشتگیست!!لحظهی شوریدگی جان نوروقت فرا رفتن و شوق حضور...انبسط ینبسط انبساط!!چیست سببساز بساط نشاطراست بگو باز چه افتادهاستجان تورا، کاینهمه شادی شدهاستگفت که ای بیخبریهاترینبیخبر از هرچه نشاطآفرینعاشق پرواز فرود آمدهاست + نوشته شده در سه شنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:38  توسط مهدی شمس آبادی | بخوانید, ...ادامه مطلب