باورم نمی شودآن طنین نازکانهآن طراوت شگفتآن شب به یاد ماندنیدارد از چهل عبور می کند...بر فراز بام خانه ای که سیب سبز پوست نازکشاولین درخت خاطرات انسِ آفتاب و تازگی و شوق بودمنمطمئن تر از همهبرگزیدمت , ...ادامه مطلب
به چنگ نوازی می ماند چابک دستاین نرمه باد پس از باران گیسوی شاخساران را برگ به برگ در مایه ی طراوت و شادابی و رقص بی قرار سایه ها و نوردر باغچه ی کوچک حیاط خنکای جشنی ناگهانی در تابستانی افسارگسیخته ,باز باران باز ترانه,باز باران باز محرم,باز باران باز باران ...ادامه مطلب
گفتی بسرای، من سرودن دانم!!!؟ گفتی بنمای، من نمودن دانم!!!؟ گفتی به درآ، درآمدن کارم نیست من نیستنم، نبود بودن دانم., ...ادامه مطلب